کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گفت آری لیک کو دور یزید

    کی بدست این غم چه دیر اینجا رسید

    چشم کوران آن خسارت را بدید

    گوش کران آن حکایت را شنید

    خفته بودستید تا اکنون شما

    که کنون جامه دریدیت از عزا

    پس عزا بر خود کنید ای خفتگان

    زانک بد مرگیست این خواب گران

    روح سلطانی ز زندانی بجست

    جامه چه درانیم و چون خاییم دست

    چونک ایشان خسرو دین بوده‌اند

    وقت شادی شد چو بشکستند بند

    سوی شادروان دولت تاختند

    کنده و زنجیر را انداختند

    روز ملکست و گش و شاهنشهی

    گر تو یک ذره ازیشان آگهی

    ور نه‌ای آگه برو بر خود گری

    زانک در انکار نقل و محشری

    بر دل و دین خرابت نوحه کن

    که نمی‌بیند جز این خاک کهن

    ور همی‌بیند چرا نبود دلیر

    پشتدار و جانسپار و چشم‌سیر

    در رخت کو از می دین فرخی

    گر بدیدی بحر کو کف سخی

    آنک جو دید آب را نکند دریغ

    خاصه آن کو دید آن دریا و میغ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha