کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بود یک میراثی مال و عقار

    جمله را خورد و بماند او عور و زار

    مال میراثی ندارد خود وفا

    چون بناکام از گذشته شد جدا

    او نداند قدر هم کاسان بیافت

    کو بکد و رنج و کسبش کم شتاف

    قدر جان زان می‌ندانی ای فلان

    که بدادت حق به بخشش رایگان

    نقد رفت و کاله رفته و خانه‌ها

    ماند چون چغدان در آن ویرانه‌ها

    گفت یا رب برگ دادی رفت برگ

    یا بده برگی و یا بفرست مرگ

    چون تهی شد یاد حق آغاز کرد

    یا رب و یا رب اجرنی ساز کرد

    چون پیمبر گفته مؤمن مزهرست

    در زمان خالیی ناله گرست

    چون شود پر مطربش بنهد ز دست

    پر مشو که آسیب دست او خوشست

    تی شو و خوش باش بین اصبعین

    کز می لا این سرمستست این

    رفت طغیان آب از چشمش گشاد

    آب چشمش زرع دین را آب داد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha