کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کوه الوند که شهر همدان دامنش است
    جامه سبز به بر دارد و طوطی منش است
    صبحدم تازه چو خورشید، بدو تابد نور
    سنگ هایش زر و آبش همه سو نقره وش است
    آبشار از کمر کوه، چو ریزد به نظر
    نقره ذوب شده، از سر زر در پرش است
    دور شهر از دو طرف، رشته کهساری آن
    چون دودستی است که معشوقه، در آغوش کش است
    در پناه صف کهسار، طبیعت همه سوی
    از زمرد قلمی در کفش و نقشه کش است
    همه سو دایه جوئیست، که در تربیت است
    همه جا طفل گیاهیست که در پرورش است
    وه! از آنگه که یکی تند نسیم، از پس که
    تند و چالاک چو یک دشت سپه، در یورش است
    هر درختی به مصافش، سری آورد فرود
    یا که در کرنش و یا درصدد کشمکش است
    وه! چه سخت است که انسان به زبانش آرد
    آنچه از نقشه ایوان جهان، در سرش است
    تپه (پیر مصلی)، ز جوانی یادش
    از فر سنجر و از شوکت اهخامنش است
    خفته با بالش و با ناله چنین می گوید
    گر چه اندر نظر ساده دهان خمش است
    که نیرزد به همه لذت پیری خوشی ای
    در جوانی که چراغانی مشتی کلش است
    نوشی از لذت آنی خوانی نیش است
    تو چه دانی همه عمرت پس از آن در عطش است
    در چنین خرگه خوش، خیمه زشت همدان
    همچو در سینه گرجی، دل خلق حبش است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha