کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من چو یک غنچه بشکفته گریبان چاکم
    گر چو گل باشم، در چشم خسان خاشاکم
    داده فتوای به ناپاکی من مفتی شهر
    کز چه بر ساحت پاکیزه دین هتاکم
    شکر یزدان که خود این عیب نکردند مرا
    که بر دیده ناپاک کسان ناپاکم
    گر در آئینه ناپاک ببینی، رخ پاک
    نقص رخ نیست، چنین حکم کند ادراکم
    باری آرای حکیمانه خود را همه گاه
    فاش می گویم و یک ذره نباشد باکم
    منکرم من که جهانی به جز این بازآید
    چه کنم درک نموده است چنین ادراکم
    قصه آدم و حوای، دروغ است، دروغ
    نسل میمونم و افسانه بود از خاکم
    کاش همچون پدران لخت به جنگل بودم
    که نه خود غصه مسکن بد و نی پوشاکم
    من همان دانه بی قیمت و قدرم که روم
    در دل خاک درون، تا که بر آید تاکم
    دلبرا هیچ کس از پاکی من نشناسد
    توشناسی که بر عشق تو چون بی باکم
    آتش مهر تو بگداخته قلبم زآن روی
    تا که مهرت بنشیند، به دل چون لاکم
    نقش مهر تو چه لازم، که به قلبم باشد
    از ازل مهر تو کنده است به دل حکاکم
    نه گمان دار پس از مردنم از من برهی
    باد هر روزه فشاند به قدومت خاکم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha