ای که هر خواسته دل، ز فلک میخواهی
آنقدر راضیای از خود که کتک میخواهی
من به جز تنبلی این را، چه بنامم؟ که تو، هی:
خفته هرروزه و روزی ز فلک میخواهی
ای که هرروزه حوالات تو در بانک خداست!
به خدایی خداوند که چک میخواهی!
ای که دست تو دراز است، پی آز به خلق!
چه کمک کردهای آخر؟ که کمک میخواهی!
من چه باید بکنم؟ گر که تو درویشی، باش
به درک هر چه تو از هفت ترک میخواهی!
نان همه از قِبَلِ نیروی بازو خواهند
نان تو از رشته و بوق و دگنک میخواهی!
کلک است این همه! در بیستمین قرن برو!
تازهکارا، تو چه زین کهنهکلک میخواهی؟