کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خاکم به سر، ز غصه به سر، خاک اگر کنم
    خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
    آوخ کلاه نیست وطن تا که از سرم
    برداشتند، فکر کلاهی دگر کنم
    مرد آن بود که این کلهش بر سر است و، من:
    نامردم ار به بی کله، آنی بسر کنم
    من آن نیم که یکسره تدبیر مملکت
    تسلیم هرزه گرد قضا و قدر کنم
    زیر و زبر اگر نکنی خاک خصم ما
    ای چرخ! زیر و روی تو، زیر و زبر کنم
    جائیست آرزوی من، ار من به آن رسم
    از روی نعش لشکر دشمن گذر کنم
    هر آنچه می کنی؟ بکن ای دشمن قوی!
    من نیز اگر قوی شدم از تو بتر کنم!!
    من آن نیم به مرگ طبیعی شوم هلاک
    وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
    معشوق «عشقی » ای وطن، ای مهد عشق پاک!
    ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم:
    «عشقت نه سرسری است که از سر به در شود»
    «مهرت نه عارضیست که جای دگر کنم »
    «عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم »
    «با شیر اندرون شد و با جان به در کنم »

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha