کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چنین خواندم از خط ابیارئی
    که میخواندی نوبتی عارئی
    که کمخاهمی کرد تعریف خویش
    که بیشم بجاه از قماشات بیش
    که از چین و ماچین فرازم علم
    گهی از خطا و ختن دم زنم
    در ابریشم چنگم اسرار بین
    در اوتار او از من آثار بین
    بپشتی شاهان منم چارقب
    که دارد چنین اعتبار و نسب
    مه و مهر روی کلاه منست
    شفق شقه قدرو جاه منست
    زنقشم خجل گشته ارژنک چین
    گلستانم از رنک پر زیب بین
    جواهر بجیبم رسانند باج
    زر از کان فرستد بقیقم خراج
    در اسرار چنگم شنیدی صدا
    که اول کجا بودم اکنون کجا
    بخا نبالغم گاه رایت زنند
    سمرقندیم گاه نسبت کنند
    رخوتی که بودند ابریشمیین
    چه از پنبه و از کتان و کژین
    لباسی که از جنس موئینه بود
    قماشی که از نوع پشمینه بود
    زپیچیدنی و ز پوشیدنی
    زافکندنی و زگستردنی
    بدادند با یکدیگر این قرار
    که نبود سریری چوبی تا جدار
    زافتادگی و زره قدرو جاه
    همه کفش باشیم و او شه کلاه
    همه رختها چون سپاه آمدند
    کواکب صفت گرد ماه آمدند
    یکی صندلی عاج و زآبنوس
    بدش تخت وزرتاج وزردوزکوس
    زخرمی و پوشی برش زیج بود
    سطرلاب نیز ازنمکدان نمود
    که سلطان کمخا نشاندن بتخت
    چه روزی نکو باشد از فر بخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha