کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چنین گفت ابیاری خسروی
    که بشنو سخن چون تو شاه نوی
    بسرپوش گفتند چیزی براز
    نباید کشیدن چو میرز دراز
    بباید فرستادن ایلچی برو
    نباید نهاد این حدیثش برو
    طلب کردن از صوف و ارمک خراج
    گرفتن بضرب از سقرلاط باج
    سری گر برآید رجیب خلاف
    توهم دزد و دشمن بکین برشکاف
    پسند آمدش اینسخن زود و گفت
    که با جبه اش خرمی باد جفت
    قبائی بایلچیگری خواستند
    بنوروزی و چمته آراستند
    فرستاده شد بهر تحصیل مال
    بنزدیک صوف از برای منال
    یکی میشد آهسته ایلچی براه
    بدو کرد مدفون یزدی نگاه
    چرا گفت نی چست تر میدوی
    ببالای حجله مگر میروی
    زقبرس بسوی خطاروی کرد
    بدش ابلقی پوستین ره بورد
    بمان ایلچی رخت اینجا براه
    شنو قصه صوف و آن بارگاه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha