کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خداوندا من آن جراح عمرم

    که دایم هفت عضوم ریش باشد

    ز من رادی و دینداری نیاید

    چو گیتی زُفت کافر کیش باشد

    توانگر تر کسی کو را بجویی

    درین عهد از وفا دردیش باشد

    در شادی درین دوران که ماییم

    دل مرد محال اندیش باشد

    "نسیبی"گر زمن پیش است و بیش است

    سلیم است این بهل تا پیش باشد

    چو مهر از پس برآید آدمی را

    حقیقت دان که سایه بیش باشد

    مرا زان شعر آبادان چه طیره

    که پانصد رخنه در معنیش باشد

    به تیری دوزم او راکش ز رفعت

    کمر شمشیر جوزاکیش باشد

    ز زنبوری نیم کمتر که بروی

    دم و دم جای نوش ونیش باشد

    قمر با گل سخاوتها کند لیک

    بسا ظلما کزو برخیش باشد

    چو جای من نمی دانند قومی

    که ایشان را سمن چون غیش باشد

    اگر دستوریی یابم به هنگام

    چنان دانم که جای خویش باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha