به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ای دیده روزگار ز دیوان جود تو
هر روزه وجه راتب روزی وحش و طیر
نا رفته بر زبان تو قولی برون ز حق
ناآمده ز دست تو فعلی برون ز خیر
دی اسبکی که حامل اوراد خادمست
گفت ای تو در تعهد من همچو من به سیر
گر تو ز حرص محمدت خواجه بی غذا
بنشستی این طمع نتوان داشتن ز غیر
صوفی برای لقمه کند قصد خانگاه
رهبان برای زله نماید بساط دیر
زان گفت و گوی بر دل و جانم مصیبتی ست
هایل تر از مصیبت صد طلحه و زبیر
هارون درگه توام آخر روا مدار
اسب مرا بر آخور غم چون خر عُزَیر
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.