محترم قاضی سدید ای خلق را
رای و تدبیر صواب آموخته
در میان کار بوده سالها
هم دریده شغلها هم دوخته
وام داری دارم از سرمای دی
وام او خواهم بآتش سوخته
نیست هارم تا برانم پیش او
حشمت چخماق و سنگ سوخته
هائطی و روستائی و خلج
بی بها هیزم بمن بفروخته
هیچ تدبیری توانی ساختن
کاتشی سازم بلند افروخته