کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خواجه محمد بن محمد که بی بهار
    خلق خوش تو گل شکفاند بماه دی
    بویاتر است خلق لطیفت بسی از آن
    کز آتش و گل افتد در آبگینه خوی
    امروز بنده خواهد مهمانت آمدن
    کز یخ چو آبگینه شامیست زیر پی
    دست تهی نیاید، بازا هدک بود
    آن کز نفاق هست چو عبدالله ابی
    با خویشتن بیارد اگر دسترس بود
    گلرخ بتی لطیف و چو در آبگینه می
    تا هوشیار، سنگ وی و آبگینه تو
    چون مست گشت، سنگ تو و آبگینه وی
    بر ساز مجلسی که نباشد در او کسی
    جز لعبتی که چنگ زند جز مئی و نی
    احمد حریف وار ز رامین سخن کند
    یا آنکه باز گوید ازایشان حدیث حی
    اینست شرط بنده بدین شرط بنده را
    گر میزبان شوی شو، اگر نه، فرست می
    تا بنده میهمان تو باشد بخوان خویش
    نا آمدن ز بنده غنیمت شمار هی
    تا مدتی که طی نشود نامه وار چرخ
    از گشت چرخ نامه عمرت مباد طی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha