کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یاد دارم در ایام پیشین که من و دوستی چون دو بادام مغز در پوستی صحبت داشتیم. ناگاه اتفاق مغیب افتاد.

    پس از مدتی که باز آمد عتاب آغاز کرد که: در این مدت قاصدی نفرستادی.

    گفتم: دریغ آمدم که دیدهٔ قاصد به جمال تو روشن گردد و من محروم.

    یار دیرینه مرا گو به زبان توبه مده

    که مرا توبه به شمشیر نخواهد بودن

    رشکم آید که کسی سیر نگه در تو کند

    باز گویم نه که کس سیر نخواهد بودن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha