یکی را زنی صاحب جمال جوان درگذشت و مادرزن فرتوت به علت کابین در خانه متمکن بماند و مرد از محاورت او به جان رنجیدی و از مجاورت او چاره ندیدی تا گروهی آشنایان به پرسیدن آمدندش.
یکی گفتا: چگونهای در مفارقت یار عزیز؟
گفت: نادیدن زن بر من چنان دشخوار نیست که دیدن مادرزن.
گل به تاراج رفت و خار بماند
واجب است از هزار دوست برید