کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    وهب کشته شد چون به میدان کین
    ز یاران شاهنشه راستین
    گه عمر بن خالد آمد فراز
    که در یاری شه شود رزمساز
    مرآن پر هنر نامدار سترگ
    ز صیداویان بود مردی بزرگ
    سواری تنومند و شمشیر زن
    قوی پنجه و پر دل و صف شکن
    زشه خواست دستوری و شد به جنگ
    ز خون دست و تیغ یکی کردرنگ
    سواران بسیار از زین فکند
    نگون گشت خود هم ززین و سمند
    قدم سرخ رو سوی میدان نهاد
    بدو رحمت از داور پاک باد
    چو او کشته شد پور نام آورش
    که خالد بدی نام نیک اخترش
    به جنگ اندر آویخت با آن سپاه
    سرو جان خود کرد قربان شاه
    پس آمد دمان سعد بن حنظله
    به پیگار چون شرزه شیر یله
    بکشت و بیانداخت مردان چند
    به تیغ از دلیران بسی سر – فکند
    هم آخر به تیغ ستم شد شهید
    درودش رساد از خدای مجید
    پس از عمرو و عبدالله پاکزاد
    برفت و روان شاه دین را بداد
    پس از او به شاهنشه خسروان
    ببخشید وقاص مالک روان
    پس از وی به خلد برین بست بار
    شریح ابن عبدالله نامدار
    فردی بر روانشان ز یزدان رساد
    که بودند فرخنده و پاکزاد
    سر و جان به دادار بفروختند
    عوض گنج رمت بیاندوختند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha