کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زهیرابن قین آن سوار نبرد
    بیامد برشاه رخ پر زگرد
    رکاب سمندش ببوسید و گفت
    که ای آشکارا بتو هر نهفت
    چه باشیم و چندان درنگ آوریم
    همان به که کوشیم و جنگ آوریم
    دمی با سپه ترکتازی کنیم
    سپس جاودان سرفرازی کنیم
    بده رخصتم تا دراین دشت جنگ
    کنم چهر ه از خون خود لاله رنگ
    شهنشاه پوزش ازآن مرد راد
    پذیرفت و دستوری جنگ داد
    به میدان درآمد زهیر دلیر
    خروشید برآن سپه همچو شیر
    که ای قوم آهن دل نابکار
    به کین با خدا و خداوندگار
    منم چاکری زآستان حسین (ع)
    مرانام فرخ – زهیر ابن قین
    مرا گر بر آیم به یکران عزم
    چو ایوان بزم است میدان رزم
    خوش آندم که در پهنه ی کارزار
    کنم جان نثار ره شهریار
    ایا نابکاران دور از حیا
    حسین(ع) است سبط شه انبیا(ص)
    شما از چه رو آب شیرین گوار
    ببستید بر روی آن شهریار
    بگفت این و مانند شیر ژیان
    برآهیخت شمشیر گیتی ستان
    تو گفتی که شمشیر او اژدهاست
    دمش همچو بارنده ابر بلاست
    به یکدم صد و بیست مرد وسوار
    بیافکند ز آن لشکر نابکار
    پس از زرمگه شد وبه نزدیک شاه
    بدوآفرین خواند گیتی پناه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha