کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شکایت کند نوعروسی جوان

    به پیری ز داماد نامهربان

    که مپسند چندین که با این پسر

    به تلخی رود روزگارم به سر

    کسانی که با ما در این منزلند

    نبینم که چون من پریشان دلند

    زن و مرد با هم چنان دوستند

    که گویی دو مغز و یکی پوستند

    ندیدم در این مدت از شوی من

    که باری بخندید در روی من

    شنید این سخن پیر فرخنده فال

    سخندان بود مرد دیرینه سال

    یکی پاسخش داد شیرین و خوش

    که گر خوبروی است بارش بکش

    دریغ است روی از کسی تافتن

    که دیگر نشاید چنو یافتن

    چرا سر کشی زان که گر سر کشد

    به حرف وجودت قلم در کشد؟

    یکم روز بر بنده‌ای دل بسوخت

    که می‌گفت و فرماندهش می‌فروخت

    تو را بنده از من به افتد بسی

    مرا چون تو دیگر نیفتد کسی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha