کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    روزگاری شد که با تب لرز هم پیراهنم
    قسمت من گشته این از سرد و گرم روزگار
    وقت رفتن می سپارد خود بمن تب لرز خویش
    داد امانت داری درد تو ما را اعتبار
    شب که شد از اضطراب پیکر بیطاقتم
    تار در پیراهنم چون نبض گردد بیقرار
    باز گرمی نامزد کرد از پی همخانگی
    دید گردون چون ندارم مونس شبهای تار
    فال صحت بهر ما بیند مزاج ایدل مترس
    دمبدم بر هم خورد گر استخوآنها قرعه وار
    آبرا مانند مشک از نهر گردن می خورم
    چون تنور از نان خورم بیرون دهم بی اختیار
    پیکر چون موی من از بیقراریهای لرز
    نسبتش افزون شوم هر دم بتار زلف یار
    زانکه می سوزد درونم ز آتش جانسوز تب
    آب چون بینم بسان موج گردم بیقرار
    ملک تن از ترکتاز لرزه بر هم خورده است
    یکسر مو را بجای خود نبینم استوار
    زخمهای کهنه را بگسسته از هم بخیه ها
    داغهای تازه را افتاده مرهم بر کنار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha