کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای سرفراز شهی کز بن دندان چو خلال

    به غلامی درت قیصر و خاقان بر خاست

    به هوای چمن خلق تو جان داد به باد

    هر نسیمی که از اطراف گلستان برخاست

    زان سر زلف بریدند که دردورانت

    فتنه از زیر سر زلف پریشان برخاست

    ای سبا خوف که از جود تو در بحر نشست

    وی سبا ناله که از عهد تو ازکان برخاست

    پادشاها اگر از زحمت دندان دو سه روز

    حضرت پادشه از مسند دیوان برخاست

    انجم از غم همه بودند فرو رفته به خود

    یعنی این عارضه از گردش ایشان برخاست

    درد، عمری به جهان زحمت مردم می‌داد

    رای عالی تو را رغبت در مان برخاست

    غضبت خواست که دندن کواکب شکند

    فلک آمد به شفاعت ز سر آن برخاست

    درد را عدل تو بنمود به کین دندانی

    گفت می‌بایدت از عالم ابدان برخاست

    زبده عالم ابدان چو تن پاک تو بود

    درد فرمان تو برد از بن دندان برخاست

    بر بساطت منشیناد درین توده خاک

    گرد دردی که ز آمد شد دوران بر خاست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha