کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شاعری سحر آفرینم، ساحری معجز نما

    خازن گنج ممالک، مالک ملک سخن

    در دریای کاندرو ز اهل کرم دیار نیست

    ناگهان افتاده و درمانده‌ام پا بست تن

    یک به یک را کرده غارت بی سر و پایان شهر

    تا به دستار سر و ایزار پای و پیرهن

    هر یکی زینها به نوعی زحمت ما می‌دهند

    تا به کی باشد تحمل خیر سعدالدین حسن

    منعمان شهر را گو طاقت من طاق شد

    هان ببخشایید هم بر ما و هم بر خویشتن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha