به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ایا ستاره سپاهی که آب شمشیرت
غبار فتنه و ظلم از هوای ملک بنشاند
فلک به نام تو تا خطبه داد در عالم
زمانه جز تو کسی را به پادشاهید نخواند
غبار دامن قدر تو بود چرخ کبود
گهی که همت تو دامن از جهان افشاند
به جاه خواست که ماند به تو مخالف تو
بسی بداد درین اشتیاق جان و نماند
شها کمیت من آمد رکاب سان در پا
عنان عزم به کلی ز دست من بستاند
به زور میکشمش چون کمان از آنکه برو
جز استخوان و پی و پوست هیچ چیز نماند
به مرکبیم مدد ده ازان که نیست مرا
بدست لاغری جز قلم که بتوان راند
وگرنه درستی خواهد از کسالت و ضعف
میان گرد بماند ستور و مرد نماند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.