کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای جهانگیری که وقت رفتن و باز آمدن

    موکب نصرت عنایت در عنان پیوسته است

    کرده سهم عدل تو صد پی کمان را گوشه گیر

    ساخته شمشیر را کلک تو دایم دسته است

    دین پناها مدتی شد کز سواد حضرتت

    مردم چشمم چو اشک من کناری جسته است

    جز خیالت کس نمی‌آید به پرسش بر سرم

    خواب دست از من به آب دیده من شسته است

    هم سقی الله اشک من کز عین مردم زادگی

    در چنین غرقاب دست از دامنم نگسسته است

    تا به گوش من خروش کوس عزمت می‌رسد

    هوشم از تن رفته و مسکین دل از جا جسته است

    جان من بر بسته است اینک به همراهیت بار

    دل به کلی از تعلقهای تن وارسته است

    دیده سرگردان و حیران مانده است از خستگی

    گرچه با این خستگی او نیز هم بربسته است

    دیرتر گر می‌رسد چشمم به گرد موکبت

    خسروا معذور می‌فرما که چشمم خسته است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha