کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو پوست تخت من است و کلاه پشمین تاج

    به تخت و تاج کیانی کجا شوم محتاج

    کلاه فقر بود خود اشاره در معنی

    به اینکه دور کن از سر هوای افسر و تاج

    زبان حالت درویش دلق‌پوش این است

    که راه میکده باشد مرا بهین منهاج

    ز جان و تن بگذر تا رسی به کعبه دل

    که این بود حرم خاص و آن مناسک حاج

    نظیر جذبه و عشق است عقل و نفس و فنا

    براق و رفرف و جبریل و احمد و معراج

    بنای هستی ما را به می خراب کنید

    که خسروان نستانند از خراب خراج

    خراب باده عشقم نه مست آب عنب

    حریف عذب فراتم نه اهل ملح و اجاج

    چه گویمت که چه دردیست درد عشق که هیچ

    ز هیچکس نپذیرد به هیچگونه علاج

    چنان به موج درآمد فضای بحر محیط

    که اصل بحر نهان شد ز کثرت امواج

    سروش گفت به وحدت که عشق مصباح است

    بود تن تو چو مصباح و دل در او چو زجاج

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha