کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا که در ساغر شراب صاف بی‌غش کرده‌ایم

    بر سر غم خاک از آن آب چو آتش کرده‌ایم

    قدر ما در می‌کشی میْ‌خوارگان دانند و بس

    چون به عمری خدمت رندان میْ‌کش کرده‌ایم

    سعی و کوشش چون اثر در سرنوشت ما نداشت

    بی‌جهت ما خاطر خود را مشوش کرده‌ایم

    نقش‌های پرده دل تا که گردد آشکار

    چهره را با خامه مژگان منقش کرده‌ایم

    چشم ما چون آسمان پروین‌فشان دانی چراست

    بس که دیشب یاد آن بی‌مهر مهوش کرده‌ایم

    دست ما و شانه هرگز عقده از دل وا نکرد

    گرچه با زلف تو یک عمری کشاکش کرده‌ایم

    فرخی چون زندگانی نیست غیر از درد و غم

    ما دل خود را به مرگ ناگهان خوش کرده‌ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha