کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به بغداد شد گامزن زیرکی

    دوچارش فتاد از قضا کودکی

    ز دور رخش قرص مه را شکست

    چو روی خودش گرده نان به دست

    همی خورد ازان گرده و می گریست

    بدو گفت زیرک که این گریه چیست

    بگفتا منم کودک یک تنه

    ز خوان امل معده گرسنه

    بسی اشتها سخت و این گرده خرد

    کجا راه سیری توانم سپرد

    ز گریه از آنم چنین تلخکام

    که می دانم این زود گردد تمام

    بمانم ز بی توشگی سر به زیر

    نه در دست من نان و نی معده سیر

    بیا ساقی آن می که سیری دهد

    درین بیشه ام زور شیری دهد

    بده تا درآیم چو شیر ژیان

    به هم بر زنم کار سود و زیان

    بیا مطربا وز کمان رباب

    که از رشته جان زهش برده تاب

    ز هر نغمه زیر تیری فکن

    به من چون شکاری نفیری فکن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha