به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
حکیم نخستین چو شد پرده ساز
بدینسان برون داد از پرده راز
که ای مطلع نور اسکندری
بلندش ز تو پایه سروری
اگر ریخت گل باغ پاینده باد
وگر رفت مه مهر تابنده باد
ندانم که چون صبر فرمایمت
چه سان راه آرام بنمایمت
سکندر تو را صبر فرموده است
رهت سوی آرام بنموده است
چو مردان در آن ره نهادی قدم
نکردی ز فرموده اش هیچ کم
شد از قول او کار روشن تو را
چه حاجت به فرموده من تو را
درین محنت آباد ماتمگران
تویی بهترین همه مادران
که در مرگ فرزانه فرزند خویش
نگشتی ز حکم خداوند خویش
ز جان تو نور یقین سرزده ست
دلت خیمه در ملک دیگر زده ست
به مزدیت فردا بود دسترس
که هرگز نبیند چنان مزد کس
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.