کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوش آن کس که کارش نکویی بود

    به نیک و بدش نیکخویی بود

    چه در وقت مردن چه در زندگی

    رود روزگارش به فرخندگی

    سکندر چو نامه به مادر نوشت

    به جز نامه موعظت در نوشت

    به یاران زبان نصیحت گشاد

    به هر سینه گنجی ودیعت نهاد

    چو بر حاضران گنج گوهر فشاند

    ز ناحاضران نیز غافل نماند

    وصیت چنین کرد با حاضران

    که ای از جهالت تهی خاطران

    چو بر داغ هجران من دل نهید

    تن ناتوانم به محمل نهید

    گذارید دستم برون از کفن

    کنید آشکاراش بر مرد و زن

    ز حالم دم نامرادی زنید

    به هر مرز و بوم این منادی زنید

    که این دست دستیست کز عز و جاه

    ربود از سر تاجداران کلاه

    کلید کرم بود در مشت او

    نگین خلافت در انگشت او

    ز شیر فلک قوت پنجه یافت

    قوی بازوان را بسی پنجه تافت

    ز حشمت زبر دست هر دست بود

    همه دست ها پیش او پست بود

    ز نقد گدایی و شاهنشهی

    ز عالم کند رحلت اینک تهی

    چو بحرش به کف نیست جز باد هیچ

    چه امکان ز وی این سفر را بسیچ

    تو هم گیر ازین دست ای خواجه پند

    بدین دست بگشای از پای بند

    به کار جهان بند بودن که چه

    بدین شغل خرسند بودن که چه

    چو ز اول تو را مادر دهر زاد

    به جز دست خالیت چیزی نداد

    ازین ورطه چون پای بیرون نهی

    بود زاد راه تو دست تهی

    مکن در میان دست خود را گرو

    به چیزی که گویند بگذار و رو

    بده هر چه داری که این دادن است

    که از خویشتن بند بگشادن است

    بود آن تو هر چه دادی ز دست

    که در وجه فردات خواهد نشست

    تو را گر به مخزن زر و گوهر است

    نه آن تو آن کسی دیگر است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha