کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیا ای صبح نوروزی، نظر کن منظر ما را
    ز دامان «مدا» بنگر فضایی بس مصفا را
    ز نور تازه خورشید، فرش سرخ دریا را
    عمارت «قزل طورپاق» از این پرتو مطلا را
    همه باغات تازه سبز در اطراف آنجا را
    «قز» و آن تل در آب شگفت آر معما را
    درختان را شکوفه، زیورین کرده سراپا را
    کشیده زان میان سروی، به هرسو راست بالا را
    که ما را می‌دهد یادی، ز اندام تو دلدارا
    نسیمی می‌وزد میان سروی، به هرسو راست بالا را
    که ما را می‌دهد یادی، ز اندام تو دلدارا
    نسیمی می‌وزد خوش، تازه سازد، روح دنیا را
    بهارانه دهد بر ما، نوید مرگ سرما را
    چه سان تشریح سازم، انبساط حال حالا را
    بهشت است این فضا گویی، ندیدم ارچه آنجا را
    طلوع شمس، به به! بین چه حالت داده دنیا را؟
    مشعشع کرده هر جسم لطیف صیقل‌آسا را!
    به دست نور خود بنهاده زرین تاج تل‌ها را:
    درخشان کرده دریا را، زرافشان کرده صحرا را
    طبیعت گوییا خندد: چون بیند وضع حالا را
    فرابگرفته بانگ قهقهش، این دشت زیبا را
    نگارینا! بیا بشمر غنیمت، این تماشا را

    *****
    که عالم را چنین خرم نمی‌بینی به هرروزی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha