به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دلاک که صاحب سر ماست
کام دل درد پرور ماست
در کف، تیغش، که هست سوزان
باشد چو فتیله ی فروزان
بنموده به چشم مرد آگاه
چون دسته ی تیغ خویش، آن ماه
با مرد و زن زمانه صافست
هم دسته ی تیغ و هم غلافست
چشم آنکه بر آن جمال بگشاد
بنشست بزیر تیغ او، شاد
از وی نشود دلش مکدّر
آن شوخ اگر به برّدش سر
چون غنچه ی نو شکفنه چیده
خندد به رخش سر بریده
آن قوم که محو آن جمالند
از دیدن جور بی ملالند
انگشت کنی به چشم ایشان
مقراض صفت شوند خندان
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.