کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    فاش میگویم و از گفته خود دلشادم

    بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

    در جواب آن

    داد تشریف بهار و دل ازان شد شادم

    که دگر کرد زحمالی رخت آزادم

    چند اندر دکه آش پزان بنشینم

    من که در خان اتابک ببهشت آبادم

    شکر آن خالق پاکی که زتشریف قماط

    تن بپوشید هماندم که زمادر زادم

    که مرا نیست بدوران چوحنین و چکمه

    بمتال یقه زانرو بقفا افتادم

    گوئیا عهد ازل عقده دستار منست

    که ازان روزکه شد بسته دگر نگشادم

    نیست جزدال مجرح بضمیرم نقشی

    چکنم حرف دگر یاد نداد استادم

    نرمدستی زنو امسال گرفتم در بر

    کهنه ابیاری پارینه برفت از یادم

    زین همه جامه معنی که خدا داد بمن

    صندلی و قتلی پیش کسی ننهادم

    هردم از البسه معنی رنگین قاری

    جامه می‌رسد ازنو بمبار کبادم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha