کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    می گوید مقرر این کلمات و محرر این مقدمات محمد بن علی بن محمد بن الحسن اظهیری الکاتب المسرقندی که چون من بنده را همیشه به خدمت جناب رفیع این دولت و وسیلت به فنا منیع این حضرت، نزاع و تشوق بر کمال می بود و در ترجیه این امنیت روزگار می گذاشتم و مترقب سعادتی و مترصد فرصتی می بودم که مگر روزگار در حصول این سعادت، مساعدتی نماید و اوقات به اسعاف این حاجت، مسامحتی کند. خود زمانه سرکشی می کرد و جمال عروس این مراد را در حجاب تعذر می داشت و سور و آیات این کرامات به خامه عطلت بر ورق اهمال و غفلت می نگاشت و به طریق عتاب بامن خطاب می کرد و این بیت می خواند.
    ما کل ما یتمنی المرء یدرکه
    تجری الریاح بمالا تشتهی السفن
    نه تو اول کسی که قدم طلب در بادیه این کعبه نهاده است و احرام خدمت این حرم بسته و به وصال جمال او نرسیده.
    فلست باول ذی همه
    دعته لما لیس بالنایل
    نخست قطع این مفاوز را مطیه ای جوی و اقامت این معاد را زادی طلب کن. آنگاه بادوار سر بر خاک این درگاه نه و خاک وار از چهره، شادروان این حضرت ساز. خدمتی کن که به وسیلت آن بدین حضرت رسی و به دالت او این سعادت را مستقبل و مهیا شوی و من بنده را در اثنای این محاورت با فکرت مجاورت گرفته و دست بحث در دامن طلب زده، مجال اختلال در ظاهر احوال معین و نشان پریشانی بر پیشانی مبین.
    کاریست چو خط او معما
    حالیست چو زلف او مشوش
    دیده همه پرخیال معشوق
    سینه همه پرشرار آتش
    تا آخر روزی در میان این گفتگوی و در اثنای این جستجوی، سعادت بر من استقبال کرد و گفت: تحری رضای تراکمر بستم و به طالع فرخنده با تو پیوستم. همه مدخر خزینه خرد بر تو نثار کردم و جمله ذخایر نفایس عقل پیش تو آوردم. من نیز بدین بشارت، استبشار نمودم و مقدم او را به ترحاب و اهتزاز جواب دادم.
    آن کیست که بی تو ساعتی خوشدل بود.
    بیا ای مفرح کربت و مونس غربت
    بر آنی که غم بر دل من گماری
    من از غم نترسم، بیا تا چه داری
    گفت: شبستانی است پر دلستان و قصوری است پرحور بهاری است پر صور و نگار و باغی است پر شکوفه و ازهار.
    کلام کنور الربی فاح غضا
    و قد غازلته شابیب قطر
    و ریح الشمال جرت ثم جرت
    علی صفحه الارض اذیال عطر
    و عرف الخزامی و عرف الندامی
    و تدوار خمر و انوار جمر
    و نجم اللیالی و نظم اللالی
    و مغبوط عمر و مضبوط امر
    و زبان خرد در وصف او این ابیات انشا کرده:
    ویحک ای صورت منصور نه باغی نه سرای
    بل بهشتی که به دنیات فرستاد خدای
    بوده نقاش خرد در شجرت متواری
    شده فراش صبا در چمنت ناپروای
    گفت: آن عرایس نفایس را حله ای پوش که تقادم اعوام و تواتر ایام آن را خلق نگرداند و آن ابکار افکار را حیله ای ساز که تعاقب ادوار و ترادف لیل و نهار از انتظام حال منتشر و متفرق نتواند کرد. دیباچه او را ترصیع و تجنیس و تشاکل و توازن و اضداد و انداد مطرز و موشح کن و تاج او را به جواهر زواهر خطاب میمون و القاب همایون خداوند عالم، خاقان معظم، رکن الدنیا و الدین- ادام الله ملکه – مرصع و مکلل گردان که تو باغبان سروپیرایی و مشاطه عروس آرایی. به دیده گرد دامن او برفتم و به زبان معذرت گفت:
    ای به چشمم عزیزتر گردی
    کز زمین عطف دامن تو برفت
    از تو باز آمدن که یارد خواست؟
    شکر این آمدن که داند گفت؟
    و آن کتابی است ملقب به سندباد. فراهم آورده حکمای عجم. صفحات او پر از بدایع فطرت و صنایع فکرت و عجایب عقل و غرایب فضل و نوادر خواطر و نفایس ضمایر. آب حیات دلهای مرده و روضه انس جانهای پژمرده. مآثر و مفاخر او بی حد.
    فاتت تجر علی السماء ذیولها
    میاسه الاعطاف فی جاراتها
    غداء مهما انشدت سجدت لها
    سیاره الافلاک فی اوجاتها
    و تمنت الشهب الثواقب انها
    نظمت تقاصیرا علی لباتها
    و تود آذان اللیالی انها
    نیطت مکان القرط فی اخراتها
    چون آن اشارات بدیدم و آن بشارت بشنیدم، رخش فکرت در زیر زین کشیدم و به قطع مسافت این بیدا بسیجیدم و با سعادت گفتم:
    ذرانی والفلاه بلا دلیل
    ووجهی و الهجیر بلا لثام
    فانی استریح بذا و هذی
    واتعب بالاناخه والمقام
    فقد ارد المیاه بغیر هاد
    سوی عدی لها برق الغمام
    و لا امسی لاهل البخل ضیفا
    و لیس قری سوی مخ النعام
    و آن غرایب کلم و عجایب حکم که تاسیس قواعد ریاست و تاکید مبانی سیاست است، متضمن مصالح دین و دولت و متکفل مناجح ملک و ملت، جد او هزل مانند و موعظت او حکمت پیوند، به امثال و اشعار و اخبار آراسته کردم تا متصفحان این مجموع و متاملان این مسطور هر یک بر حسب نظر و دقت خاطر، نصیب گیرند و عالم و جاهل بر مقدار رای و رویت، ذخیره بردارند و فواید او کافه مردمان را شامل و عواید او عامه جهانیان را حاصل باشد و هیچ کس بی قسطی وافر و حظی کامل نماند. والله ولی الاجابه.

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha