کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    برخیز تا تفرج بستان کنیم و باغ

    چون دست می‌دهد نفسی موجب فراغ

    کاین سیل متفق بکند روزی این درخت

    وین باد مختلف بکشد روزی این چراغ

    سبزی دمید و خشک شد و گل شکفت و ریخت

    بلبل ضرورت است که نوبت دهد به زاغ

    بس مالکان باغ که دوران روزگار

    کرده‌ست خاکشان گل دیوارهای باغ

    فردا شنیده‌ای که بود داغ زر و سیم

    خود وقت مرگ می‌نهد این مرده ریگ داغ

    بس روزگارها که برآید به کوه و دشت

    بعد از من و تو ابر بگرید به باغ و راغ

    سعدی به مال و منصب دنیا نظر مکن

    میراث بس توانگر و مردار بس کلاغ

    گر خاک مرده باز کنی روشنت شود

    کاین باد بارنامه نه چیزیست در دماغ

    گر بشنوی نصیحت و گر نشنوی، به صدق

    گفتیم و بر رسول نباشد به جز بلاغ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha