کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای روبهک چرا ننشینی به جای خویش

    با شیر پنجه کردی و دیدی سزای خویش

    دشمن به دشمن آن نپسندد که بی خرد

    با نفس خود کند به مراد و هوای خویش

    از دست دیگران چه شکایت کند کسی

    سیلی به دست خویش زند بر قفای خویش

    دزد از جفای شحنه چه فریاد می‌کند

    گو گردنت نمی‌زند الا جفای خویش

    خونت برای قالی سلطان بریختند

    ابله چرا نخفتی بر بوریای خویش

    گر هر دو دیده هیچ نبیند به اتفاق

    بهتر ز دیده‌ای که نبیند خطای خویش

    چاه است و راه و دیدهٔ بینا و آفتاب

    تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش

    چندین چراغ دارد و بیراه می‌رود

    بگذار تا بیفتد و بیند سزای خوایش

    با دیگران بگوی که ظالم به چه فتاد

    تا چاه دیگران نکنند از برای خویش

    گر گوش دل به گفتهٔ سعدی کند کسی

    اول رضای حق طلبد پس رضای خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha