سعدی شیرازی
غزلیات سعدی
غزل ۳۸: ای روبهک چرا ننشینی به جای خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای روبهک چرا ننشینی به جای خویش با شیر پنجه کردی و دیدی سزای خویش دشمن به دشمن آن نپسندد که بی خرد با نفس خود کند به مراد و هوای خویش از دست دیگران چه شکایت کند کسی سیلی به دست خویش زند بر قفای خویش دزد از جفای شحنه چه فریاد می کند گو گردنت نمی زند الا جفای خویش خونت برای قالی سلطان بریختند ابله چرا نخفتی بر بوریای خویش گر هر دو دیده هیچ نبیند به اتفاق بهتر ز دیده ای که نبیند خطای خویش چاه است و راه و دیدهٔ بینا و آفتاب تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش چندین چراغ دارد و بیراه می رود بگذار تا بیفتد و بیند سزای خوایش با دیگران بگوی که ظالم به چه فتاد تا چاه دیگران نکنند از برای خویش گر گوش دل به گفتهٔ سعدی کند کسی اول رضای حق طلبد پس رضای خویش سعدی شیرازی