ببین امشب که ماه من عجب مستانه میرقصد
بشوخی میبرد دل را چه استادانه میرقصد
خرامان کرده می آید چو کبک مست صحرایی
نگار من بگرد شمع چون پروانه میرقصد
دلم را برده از رقص آن بت نازک بدن امشب
بصد ناز و ادا در مجلس آن جانانه میرقصد
ببین در بزم شوقت این دل پر اضطرابم را
که بر دور تو چون پروانه در کاشانه میرقصد
سرت گردم تماشا کن که در قصر فلک امشب
ز شوق طور رقصد زهره بیتابانه میرقصد
خودش مست و بدستش باده آنرا میدهد با ما
ازین شادی بمجلس باده در پیمانه میرقصد
نظر کن با رخ ماه پری رخسار خود تیمور
که با چندین ادا در مجلس شاهانه میرقصد