کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    وقتی در سفر حجاز طایفه‌ای جوانان صاحبدل همدم من بودند و هم قدم.

    وقت‌ها زمزمه‌ای بکردندی و بیتی محققانه بگفتندی، و عابدی در سبیل منکر حال درویشان بود و بی‌خبر از درد ایشان.

    تا برسیدیم به خیل بنی هلال، کودکی سیاه از حیّ عرب به در آمد و آوازی بر آورد که مرغ از هوا در آورد.

    اشتر عابد را دیدم که به رقص اندر آمد و عابد را بینداخت و برفت.

    گفتم: ای شیخ! در حیوانی اثر کرد و تو را همچنان تفاوت نمی‌کند.

    دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری؟

    تو خود چه آدمیی کز عشق بی خبری!

    اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب

    گر ذوق نیست تو را کژ طبع جانوری

    وَ عِندَ هُبوبِ النّاشراتِ عَلَی الحِمی

    تَمیلُ غُصونُ البانِ لا الحَجَرُ الصَّلدُ

    به ذکرش هر چه بینی در خروش است

    دلی داند در این معنی که گوش است

    نه بلبل بر گلش تسبیح خوانیست

    که هر خاری به تسبیحش زبانیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha