کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گفتیم درد تو عشق است و دوا نتوان کرد
    دردم از توست دوا از تو چرا نتوان کرد
    گر عتاب است و گر ناز کدام است آن کار
    که به اغیار توان کرد و به ما نتوان کرد
    من گرفتم ز خدا جور تو خواهد همه کس
    لیک جور این همه با خلق خدا نتوان کرد
    فلکم از تو جدا کرد و گمان می‌کردم
    که به شمشیر مرا از تو جدا نتوان کرد
    سر نپیچم ز کمندت به جفا آن صیدم
    که توان بست مرا لیک رها نتوان کرد
    جا به کویت نتوان کرد ز بیم اغیار
    ور توان در دل بی‌رحم تو جا نتوان کرد
    گر ز سودای تو رسوای جهان شد هاتف
    چه توان کرد که تغییر قضا نتوان کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha