کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ترکا بجوش خم غدیر از نیاز بین
    وز این نیاز مست شوو جان بناز بین
    دستی به خم زساقی کوثر دراز بین
    پیمان کن و بگردش پیمانه راز بین

    *****
    کزاین خم است مستی ذرات ممکنات

    *****
    زین خم نخست باده بجام اراده شد
    وز وی فلک ستاده زمین اوفتاده شد
    آنگاه مست از و ملک از طبع ساده شد
    پس درکف رسل قدحی زو نهاده شد

    *****
    تا دوست را حیات بود خصم را ممات

    *****
    خم غدیر پر زالهی شراب بین
    وزاین شراب جان مخالف کباب بین
    نی اندر این خم آیت نیل از صواب بین
    برقبطیش زخون و بسبطی زآب بین

    *****
    کاین صاف خم طغات نکو داند از هدات

    *****
    بود این چنین صباح که جبریل با درود
    زایزد بسوی احمد مختار شد فرود
    گفت ای زقهر و لطف تو نازان زیان و سود
    بستای مرعلی را انسان که حق ستود

    *****
    ورنه رسالت تو بنائیست بی ثبات

    *****
    یعنی که حج گذاشتنت سیرخانه بود
    درغسلت از کدورت ظاهر کرانه بود
    صومت بجای خوردن نان شبانه بود
    مقصود ما علی بود آنها بهانه بود

    *****
    کزوی روان به پیکر حج است تا صلات

    *****
    او صورت شرایع و او معنی ملل
    او کعبه حقیقت و او رکن هر عمل
    از او ابد پدید تواند شد از ازل
    او گفت با کلیم که انظر الی الجبل

    *****
    او خضر را نواخت بسر چشمه حیات

    *****
    احمد چو این ترانه زجبریل گوش کرد
    درجمع خیل رفته و آینده گوش کرد
    می درسکون به پای خم از وجد نوش کرد
    آنگاه رای نشر پیام سروش کرد

    *****
    بر خاست منبری زقتب یا که از حصات

    *****
    پس دست حق گرفت بدست و فراز برد
    آنسان که اوج عرش بپا یش نماز برد
    لوح از قلم بسوی بنانش نیاز برد
    چرخ از قدر بساعد او شاهباز برد

    *****
    شد منبر از نبی و ولی پر صفات و ذات

    *****
    گفتا نبی بخلق که دست خداست این
    دست خدا بود که بمنبر بپاست این
    حلال مشکلات بارض و سماست این
    سر حلقه رسل غرض از اولیاست این

    *****
    در کین او هلاکت و در مهر او نجات

    *****
    دستی است این که بیعت او بیعت خداست
    بازویش آخته علم قدرت خداست
    در خنصرش تختم از حشمت خداست
    سبابه اش کلید در رحمت خداست

    *****
    او ذات و ماسواست از او جلوه صفات

    *****
    باری حق از علی بنبی چون جهاند پیک
    وافشرد پی که بلغ ما انزل الیک
    افتاده از نفاق بشلوار خصم کیک
    میخواست تا زغم بعدم رخ نهد ولیک

    *****
    بخ لک ای علی گفت ازشاه گشته مات

    *****
    آری چو از سقایت فرمان ذوالمنن
    بنشست جوش خم غدیر ازمی کهن
    فاروق و آشناش چو شیخان خم شکن
    زین خم به خام محن گشتشان سکن

    *****
    شد زاشکشان مدام وز آلامشان سقات

    *****
    ایماه مهربان و بت دل ستان من
    از قد و چهر سرو من و بوستان من
    زین عبد تازه کن بکهن باده جان من
    بل زیب ده زرطل و قدح گرد خوان من

    *****
    کز کردگار مغتفرند این زمان عصات

    *****
    ای گلبنی که حور بود باغبان تو
    غلمان غلام رانده از دودمان تو
    می خور مترس نار نیابد نشان تو
    کاندر ولای شاه ولایت بجان تو

    *****
    صد بار بهتر از حسنات است سیئات

    *****
    شاهیکه کشف سر خدائی بمیل اوست
    هر چیز هست و بود و بود درطفیل اوست
    میکال ریزه چین گرانبار کیل اوست
    جبریل خاک روب سبک سیرخیل اوست

    *****
    با گفت او هر آنچه بجز وحی ترهات

    *****
    گر بگذری بخلد جز او دلنواز نیست
    ور در شوی بنار جز او جانگداز نیست
    گر بنگری بعرش جز او چاره ساز نیست
    ور در زمین چمی بجز اویکه تازنیست

    *****
    کز وی پراست عالم ایجاد را جهات

    *****
    ای داوریکه مصحف توحید روی تست
    ایمان و کفر در بدر از جستجوی تست
    زنار و سبحه خسته دل ازگفتگوی تست
    هرجا که بنگرم بهمه سوی کوی تست

    *****
    از دیر تا حرم زحرم تا بسومنات

    *****
    تو پیش از آفرینش غیر از تو پیش نی
    از تست بر زو پست و زاغیار و خویش نی
    بی حکم تو تخالف در گرگ و میش نی
    هستی بجز حقیقت ذات تو بیش نی

    *****
    گو شیخ شهر خواندم از جمله غلات

    *****
    من غیر مدحت تو در آفاق ننگرم
    بی مهر تو بخورگه اشراق ننگرم
    جز جفت ابروان تو را طاق ننگرم
    طاقیست آن که جفتش از آفاق ننگرم

    *****
    موی توام عشا و عذار توام غدات

    *****
    شاها اگر ز روح تن از عقل جان کنم
    آنگه چو خضر زندگی جاودان کنم
    کی یک ثنای تو بهزاران قران کنم
    لیکن ازآن خوشم که چو نامت بیان کنم

    *****
    گردد زچاکر تو بسوی من التفات

    *****
    سلطان حمید ناصر دولت که شخص او
    از مهر و ماه باج ستاند به رای و رو
    میریکه چرخ در خم چوگان اوست گو
    گو خصم او شود چو حصاری زسنگ و رو

    *****
    کش ازکمیت کنده پراند سوی کمات

    *****
    تیغش برزم آینه دار اجل بود
    تفش ببزم عقده گشای امل بود
    نزدش ملک چو در برایزد هبل بود
    در مردمی یگانه و ضرب المثل بود

    *****
    جودش الوف باز ندانسته ازمآت

    *****
    ای آنکه افتخار زمان و زمین توئی
    در هر هنر مخاطب صد آفرین توئی
    اندر شرف بخاتم دولت نگین توئی
    از محمدت مجیر بنات و بنین توئی

    *****
    کز عدل هم بنین بتو شادند و هم بنات

    *****
    روی سپه نگار سمن بو عذار تو
    پشت سمند کاخ لئالی نگار تو
    کیهان پر از در ازکف گوهر نثار تو
    مانا درآستین یمین و یسار تو

    *****
    بر جای دست گشته نهان دجله و فرات

    *****
    میرا بنظم کس زمن افزون نمی شود
    کافزون ازین صتاعت و مضمون نمی شود
    هرکس زیزد خیزد جیحون نمی شود
    باران تمام لؤلؤ مکنون نمی شود

    *****
    کی در چمن جماد برد سبقت از نبات

    *****
    اینها که بنگری همه ریشند وسبلتند
    اندر حضور درخور صد گونه غیبتند
    افسردگان معنی و سرگرم صورتند
    نه زاهل دولتند و نه زابناء ملتند

    *****
    زود اکشان عظام شود زآسمان رفات

    *****
    من در دو کونم ازکرم دوست زندگیست
    آنجا بخواجگیست گر اینجا به بندگیست
    مهر علی مرا بعلا درکشندگی است
    چون ذوالفقار ناطقه ام را برندگیست

    *****
    هرچند شایگان بقوافیست از لغات

    *****
    تا خاک را درنگ بود باد را شتاب
    تا نار انجماد برد آب التهاب
    تا بالد ارض برفلک از عید بوتراب
    یار ترا شکوه خطر بر حد نصاب

    *****
    خصمت ز افتقار پژوهنده زکات

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha