کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عید قربان بود ای لعبت شوخ سپهی
    راست خیز از پی احرام و بنه کج کلهی
    وز صفا هر وله آموز بدان سرو سهی
    رخ فرو سا بحجر تابری از وی سیهی

    *****
    همچو کز نقره شود بذل سپیدی بمحک

    *****
    ایکه برد ازکف ما صبر تو مفتاح فرج
    بتولای تو رستیم زتکلیف و هرج
    حاجیانرا بپرستیدن بیت از تو حجج
    کس مناسک نشناسد زتو امسال بحج

    *****
    محرم کعبه شوند از همه افواج ملک

    *****
    عمل حلقه ما با تو زحیرت تکبیر
    دست در حلقه زدن حک شده از لوح ضمیر
    حلقه وش بی سر و پائیم و سرا پا تقصیر
    حلق خلقی چو در آن حلقه مویست اسیر

    *****
    سزد ارگشته زدل حلقه بیت الله حک

    *****
    طفلی و با توکه فرمود بیا هر وله کن
    نیست حج واجبت از شیخ برو مسئله کن
    یا زما دور شو و طی چنین مرحله کن
    از رخی آفت حج رحم برین قافله کن

    *****
    کاندر آنجا که توئی زهد شود مستهلک

    *****
    بر چه مذهب تو مگر معتقد ای نوش لبی
    کآفت اهل منی زآن حرکات عجبی
    مست اندر عرفات ازبط بنت العنبی
    ازعجم دست کشیده پی قتل عربی

    *****
    مرحبا تا چه کند حسن تو الله معک

    *****
    عشق لبهای تو بازار تذکر شکند
    ناز حسنت دل ما را بتصور شکند
    توبه را غمزه ات از روی تهور شکند
    دست جمال فتد گردن اشتر شکند

    *****
    که زحمل چو توئی برد زدلها مدرک

    *****
    فرقه بر سر وصل تو بهم در جدلند
    جوقه از غم هجرت بخیم معتزلند
    در بر محملت احرار برقص جملند
    قومی آنسان بتماشای رخت مشتغلند

    *****
    که نسازند طواف حرم حق بکتک

    *****
    بنه ای ترک پسر خرقه تدلیس بجا
    زاهدانرا بدل از شاهدی انداز فجا
    خوف عشاق بدل کن زترقص برجا
    توکجا زهد کجا سبحه و دستار کجا

    *****
    درخور بوسی و بزم و طرب و جام کزک

    *****
    حمل جملی که بود هودجت ای مایه ناز
    نه عجب از طرب آید اگر اندر پرواز
    ولی این پیشه بسوز و مئی اندیشه بساز (؟)
    تکیه گه چون کنی از خار مغیلان حجاز

    *****
    توکه رنجیدی اگر داشتی از گل تو شک

    *****
    ازتو زیبد که بدوش افکنی از زلف کمند
    خاصه اکنون که جهانده بجهان عید سمند
    خیز و از چهره ستان باج زترکان خجند
    قبله خود بجز از درگه آصف مپسند

    *****
    تا زمین بوسیت از مهرکند ماه فلک

    *****
    آن وزیریکه بشه بست دل و از خود رست
    کمرش را ملک اندر سعد الملکی بست
    ظلم برخاست زکیهان چو وی ازعدل نشست
    تا که بردست وزارت قلم آورد بدست

    *****
    پای مردم نتراود زحسام و بیلک

    *****
    کار آفاق رواج ازهمم کافی داد
    نظم جمهور بپردانی و کم لافی داد
    درد هر ناحیه را داروی بس شافی داد
    عزتش حق زبرازنده دل صافی داد

    *****
    کس زحق عزت نگرفته بزور و بکمک

    *****
    ایکه حکم تو چو تقدیر روان برافلاک
    گوهرت جرعه کش از موجه بحر لولاک
    رنجه در پهنه قدرت قدم استدراک
    شرفه قصر جلال تو فراتر ز سماک

    *****
    پایه کاخ شکوه تو فروتر ز سمک

    *****
    هرچه کلک تو نگارد ز رشاقت افصح
    زده اقوال تو از خمکده وحی قدح
    گیتی اندر زمنت مبشر از قد افلح
    دوستان را که بود از درجات تو فرح

    *****
    دشمن ار دیدن آن را نتواند بدرک

    *****
    آصفا خاطر جیحون ز تالم فرسود
    گرچه اغلب ز عطایت بتنعم آسود
    چه غم ار ملکت موروث مرا خصم ربود
    کز بتول آنکه خداوندی جیحونش بود

    *****
    کرد با حیله و تزویر رمع غضب فدک

    *****
    آدمی زاده گر از قرض برآوردی دم
    اینک آفاق بزیر دم من گشتی گم
    ولی از شرم تو خاموشم و خون خور چون خم
    گر رسیدم بری و رسته شدم زین مردم

    *****
    زیر دم خروشان می نهم از هجو خسک

    *****
    تا فلک دور زند یکسره دوران تو باد
    تا بود کیوان چوبک زن ایوان تو باد
    تا چمد مهر چو گو درخم چوگان توباد
    جان احباب خصوصا من قربان توباد

    *****
    بدسگالت نشود از غم و اندوه منفک

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha