کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به سرهنگ سلطان چنین گفت زن

    که خیز ای مبارک در رزق زن

    برو تا ز خوانت نصیبی دهند

    که فرزندکانت نظر بر رهند

    بگفتا بود مطبخ امروز سرد

    که سلطان به شب نیت روزه کرد

    زن از ناامیدی سر انداخت پیش

    همی گفت با خود دل از فاقه ریش

    که سلطان از این روزه گویی چه خواست؟

    که افطار او عید طفلان ماست

    خورنده که خیرش برآید ز دست

    به از صائم الدهر دنیا پرست

    مسلم کسی را بود روزه داشت

    که درمانده‌ای را دهد نان چاشت

    وگرنه چه لازم که سعیی بری

    ز خود بازگیری و هم خود خوری؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha