کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یکی سیرت نیکمردان شنو

    اگر نیکبختی و مردانه رو

    که شبلی ز حانوت گندم فروش

    به ده برد انبان گندم به دوش

    نگه کرد و موری در آن غله دید

    که سرگشته هر گوشه‌ای می‌دوید

    ز رحمت بر او شب نیارست خفت

    به مأوای خود بازش آورد و گفت

    مروت نباشد که این مور ریش

    پراکنده گردانم از جای خویش

    درون پراکندگان جمع دار

    که جمعیتت باشد از روزگار

    چه خوش گفت فردوسی پاک زاد

    که رحمت بر آن تربت پاک باد

    میازار موری که دانه‌کش است

    که جان دارد و جان شیرین خوش است

    سیاه اندرون باشد و سنگدل

    که خواهد که موری شود تنگدل

    مزن بر سر ناتوان دست زور

    که روزی به پایش در افتی چو مور

    درون فروماندگان شاد کن

    ز روز فروماندگی یاد کن

    نبخشود بر حال پروانه شمع

    نگه کن که چون سوخت در پیش جمع

    گرفتم ز تو ناتوان تر بسی است

    تواناتر از تو هم آخر کسی است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha