سعدی شیرازی
باب دوم در احسان
بخش ۹ - حکایت: به سرهنگ سلطان چنین گفت زن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به سرهنگ سلطان چنین گفت زن که خیز ای مبارک در رزق زن برو تا ز خوانت نصیبی دهند که فرزندکانت نظر بر رهند بگفتا بود مطبخ امروز سرد که سلطان به شب نیت روزه کرد زن از ناامیدی سر انداخت پیش همی گفت با خود دل از فاقه ریش که سلطان از این روزه گویی چه خواست؟ که افطار او عید طفلان ماست خورنده که خیرش برآید ز دست به از صائم الدهر دنیا پرست مسلم کسی را بود روزه داشت که درمانده ای را دهد نان چاشت وگرنه چه لازم که سعیی بری ز خود بازگیری و هم خود خوری؟ سعدی شیرازی