احمد مرسل گل این کشته زار
دشمن او در ره دین کشته زار
گلبن درین بلبل معنی سرای
ساخته در گلشن اعلی سرای
گیسوی او کامده در پاکشان
مستی او در دل دریا کشان
جور از آن غالیه بر گیسویش
کافتد از آن سنبله برگی سویش
هر سر مویش شب و شبهای قدر
بر زده او بر سر خود پای قدر
زین شب مو رشته جان کوتهست
روز امید و شب آن کوتهست
مست وی از ساغر جان باده خوار
خصم وی از خار غم افتاده خوار
شد غم او در دل گردون نهان
بیشتر از حاصل گردون نه آن
طایر جان گشته هم آهنگ او
رهزن دین کرده هم آهنگ او
کرده حل مشکل ازو انس و جان
یافته آب و گل ازو انس و جان