کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای که گل جامه ز رنگ رخ تو چاک زده است
    جان به بوی تو نواهای طربناک زده است
    نرگس از جزع تو مخمور چرا گشت که گل
    جام یاقوت من از لعل تو در خاک زده است
    ای برانگیخته از آینه دریا گرد
    خاک یکران تو در دیده افلاک زده است
    گر چه بر اسب جفا نیک سواری تو متاز
    که دلم چنگ در آن گوشه فتراک زده است
    خون مشکین شده از ناوک چشم تو دلم
    این چه زخم است که آن غمزه چالاک زده است
    گر به وصل تو امید است مرا طعنه مزن
    که مرا خود غم هجران تو خاشاک زده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha