کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زهی رسیده بجایی که بر سپهر برین
    دعای جان تو گشتست ورد روح امین
    بسان سوزن نظّام نوک خامۀ تو
    همی کشد سوی هم عقدهای درّ ثمین
    مگر که لیق دویتت شود، در این سودا
    همی بپیچد بر خویش زلف حورالعین
    باستراق حدیث تو در منافذ گوش
    هزار رهزن اندیشه کرده اند کمین
    خرد چو معنی باریک و لفظ جزل تودید
    چه گفت؟ گفت: زهی ازدواج غثّ و سمین
    هر آن کجا که زبان آوریست همچون شمع
    زکنه مدح تو شد با لگن ز عجز قرین
    به بنده خانه قدم رنجه کرده یی آری
    برای تربیت من کنی هزار چنین
    ز بام کعبه بسوراخ مورفرق بسیست
    ولیک پر تو خورشید را چه آو چه این
    چنان شد از شرف پای تو ستانۀ من
    که در نیارد سر زین سپس بعلّبّین
    از این تفاخر در کوی من عجب نبود
    که سر برآرد با فرق چرخ خاک زمین
    مرا که در ره شکر تو دست و پایی نیست
    بدست و پا همه تشریف دادی و تمکین
    بخدمت تو از آن جان خشک آوردم
    که در جهان بجز از جان نداشتم شیرین
    صداع عذر نمی آورم چرا؟ زیرا
    که نیست لطف تو در حقّ من همین و همین
    در آستین مراد تو باد دست قضا
    بر آستان بقایت سر شهور و سنین

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha