کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زین پس نبیند این دل من روی خوشدلی
    بر بسته کشت راه من از کوی خوشدلی
    غمگین دلم که خوی گر درد و محنت است
    تا غم بود کجا نگرد سوی خوشدلی؟
    بی بر بماند کشت امیدم از آنکه نیست
    آب حیات را مدد از جوی خوشدلی
    چون مجمر ار چه سینۀ تنگم پر آتشست
    زین سوخته جگر ندمد بوی خوشدلی
    در عرصۀ وجود اگر چه بسر دوم
    چوگان قامتم بنزد گوی خوشدلی
    این طرفه بین که در دل تنگم هزار غم
    گنجید و می نگنجد یک موی خوشدلی
    بگرفت های های گرستن همه جهان
    بنشست با دو بانگ و هیاهوی خوشدلی
    چاووش ناله در همه آفاق بانگ زد
    وای دلی که هست هواجوی خوشدلی
    نه غم شکیبد از من و نه من ز غم کنون
    کز سر برون شدست مرا خوی خوشدلی
    از بس بلا و غصّه که بر یکدگر نشست
    در دل نماند جای تکاپوی خوشدلی
    سیمرغ خوشدلی پس قاف عدم گریخت
    جز نقش نیست صورت نیکوی خوشدلی
    الّا اگر چو خوشدلی اندر عدم شود
    ورنه، نبیند این دل من روی خوشدلی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha