کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نگر به لاله و طبع بهار رنگ پذیر

    یکی برنگ عقیق و دگر ببوی عبیر

    چو جعد زلف بتان شاخهای بید و خوید

    یکی همه زره است و دگر همه زنجیر

    درخت و دشت مگر خواستند خلعت زا بر

    یکی طویلۀ گوهر دگر بساط حریر

    بخار تیره و از ابر دشت مینا رنگ

    یکی بسان غبار و دگر بسان غدیر

    زرنگ و بوی گیا و زمین تو گویی هست

    یکی ز حله بساط و دگر ز مشک خمیر

    هوا وراغ تو گویی دو عالمند بزرگ

    یکی پر از حرکات و دگر پر از تصویر

    هوا ز عکس سما تیره و زمین گلگون

    یکی چو خامۀ مانی یکی بت کشمیر

    بدشت سنبل و مینا سپه کشید و نشست

    یکی بمعدن برف و دگر بجای زریر

    نگارهای بهاری چو شعرهای بدیع

    یکی است پر ز موشح دگر پر از تشجیر

    ز چیزها بدو چیزست رنگ و بوی بهار

    یکی بباد صبا و دگر با بر مطیر

    ز کارها بدو کارست قدر و مفخر من

    یکی ز طالع سعد و دگر ز بخت امیر

    عجب سزای دو چیزست نام و صورت او

    یکی سزای مدیح و دگر سزای سریر

    جوان و پیر دو چیزست بخت و خاطر او

    یکی بقوّت برنا دگر بدانش پیر

    بجود و لطف ببرد او لطافت و بسپرد

    یکی بباد صبا و دگر بچرخ اثیر

    ز روشنی و درستی که رای و صورت اوست

    یکی ز دین صفت است و دگر ز حق تأثیر

    بمدحش اندر شاعر شود قضا و قدر

    یکی بگوید شعر و دگر کند تحریر

    به نیکخواه و بداندیش مهر و کینش را

    یکی بسعد بشیر و دگر بنحس نذیر

    کریم را زو تیمار و خدمتش فرحست

    یکی ز دست تهی و دگر ز عیش عشیر

    ز روشنایی و دانش دو مایه شد بدو چیز

    یکی بشمس مضییء و دگر ببدر منیر

    همیشه بوده و خواهد بدن تن و کف او

    یکی بفخر مشار و دگر بجود مشیر

    دعا کنند مر او را به نیکی اسب و قلم

    یکی بوقت صهیل و دگر بوقت صریر

    بمدحش اندر گویی مرکّبست دو چیز

    یکی زبان فرزدق دگر بیان جریر

    چو وهم و عقل مکین است تیغ و نیزۀ او

    یکی میان دماغ و دکر میان ضمیر

    دو گفت سائل او را دو پاسخست بدیع

    یکی همه خردست و دگر همه تو قیر

    بدین جهان دو دلیلست مهر و کینۀ او

    یکی دلیل بهشت و دگر دلیل سعیر

    دو مسکنست عجم را سرای و مجلس را

    یکی بجای خورنق دگر بجای سدیر

    دو عادتست مر او را بگاه بخشش و خشم

    یکی ازو همه تعجیل و دیگری تأخیر

    دو پیشۀ متضادست کار مرکب او

    یکی دمیدن شیر و دگر تک نخجیر

    دو گوش زایر او نشود مگر دو خطاب

    یکی که : جامه بپوش و دگر که : زر بر گیر

    گر ابر و دریا یکره بجود او نگرند

    یکی نماید عجز و دگر خورد تشویر

    همی روند ز پیکار او هزیمتیان

    یکی ز تن بعزا و دگر ز جان بنفیر

    ز گنج خویش برون کرد جامه و دینار

    یکی نصیب غریب و دگر نصیب فقیر

    ز طمع خدمت او شد رونده تیغ و قلم

    یکی بدست مبارز دگر بدست دبیر

    بگیتی اندر تدبیر و نام او دو درست

    یکی در خردست و دگر در تقدیر

    خدایرا دو جهان است فعلی و عقلی

    یکی بمایه قلیل و دگر بمایه کثیر

    جهان فعلی دنیا جهان عقلی شاه

    یکی جهان صغیر و دگر جهان کبیر

    زمان زمان بخداوندی جهان شب و روز

    یکی بگوید نامش دگر کند تکبیر

    چو تیر تا دو بود راست گشتن شب و روز

    یکی بوقت بهار و دگر در اوّل تیر

    مباد جز بدو ناله دل ولی و عدوش

    یکی بنالۀ زار و دگر بنالۀ زیر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha