ای به جان افکنده در لیل و نهار
هرگز از دینار دین ناری به دست
دین به دست آور که دینار است نار
جستهام کار جهان را مو به مو
دیدهام رفتار او را تار تارر
نیست کاری جز خیانت کار او
گشتی از غفلت به دین اغیار یار
تو بخواب و همرهان بستند بار
میرسد از کاروان بانک رحیل
سوی این آواز یک دم گوش دار
تا به زشتی می نیابی اشتهار
چند باید بهر یک نانی نمود
جان هر مظلومی از آزار زار
*****
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
*****
ای سبک مغز این گران خوابی بس است
در ره آمال بیتابی بس است
پیشهات چون چرخ و دولابی بس است
همچو استاد رسن تابی بس است
کشت را اینقدر بیآبی بس است
خویش را خالص برآور از محک
ای زیر مغشوش قلابی بس است
غنچهات را میل شادابی بس است
کلبهات را شمع مهتابی بس است
*****
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
*****
بهر دنیا نقد ایمان میدهی
گوهری داری و ارزان میدهی
گاهی از دانشپژوهی در جهان
درس در حکمت بلقمان میدهی
گه به خود از ثروت و مال و منال
جان برای لقمهای نان میدهی
حیرتم آید که با این بخل و حرص
پس به عزرائیل چون جان میدهی
گر از این نوع است کسب و کار تو
اندرین میدان سوارا تا به کی
سر به جان هر مسلمان میدهی
*****
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
*****
تا ندانی که خدا از تو رضاست
گرچه در ظاهر وسیع و دلگشاست
اول و آخر چو کارت با خداست
گر مریضی کن شفا از وی طلب
لطف او از بهر هر دردی دواست
گر تهیدستی بدو کن عرض حال
سروری را چون کنی بسیار سر
این زمان با سروری در زیر پاست
هر زمان رنگین عذاری خوب رو
جان شیرینش ز وصل تو جداست
دم به دم مشکین خطی شمشاد قد
ظلم نی بر خود نه بر مخلوق کن
کین بنای زشت آخر بیبقاست
*****
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
*****
گر کنی گاهی به قبرستان عبور
ناله «یا قوم قد جاء النشور»
ای شده بر خوان عالم میهمان
«لاتکن فیالدهر مختال فخور»
چون شما بودیم ما هم در جهان
سالها سرگرم در وجد و سرور
جامها در دست از صهبای کبر
پنبهها در گوش از یاد غرور
ناگهان آمد ز دست انداز گور
تن ز جان نومید و جان از جسم عور
در لحد شد همنشین مار و مور
آتش ما را کنون دستی ز دور
هر که چون ما طعم این حلوا چشید
آن زمان داند اگر تلخست و شور
*****
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
*****
سحت آورده تو را اندر کمند
چند در کار عبادت چون و چند
ای به بیدای جهالت تند تاز
اندکی آهستهتر میران سمند
شو تواضع پیشه و افتاده باش
سازد آن روزی که اندر زیر خاک
آن زمان دانی که حرف تلخ ما
بود در کام تو شیرینتر ز قند
همتی خود را برون آور ز بند
تا روی در جرک نیکان سرخ رو
تا شوی در خیل خوبان ارجمند
هوش اگر داری بده گوشی به پند
*****
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
*****
روز شب در هر مکان و هر محل
نوبت «یا من بدنیاه اشتغل»
اندر این ویران رباط بیثبات
یافتی «قد غرک طول الامال»
جهد کن «الموت یاتی بغتتا»
«لانتم والقبرصندوق العمل»
تا تو در فکر نجوم سعد و نحس
تا تو در تعداد مریخ و زحل
عاقبت چون هر کسی خواهد رسید
نامت از نیکی شود ضرب المثل
(صامتا) آن به که کار خویش را
واگذاری با خدای لم یزل
*****
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو