به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
عنقریب است که این سلسله بر هم زدهاند
کوس ماتم بشکست دلم خرم زدهاند
ناگهان تیرسواران حوادث ز کمین
قلم سهو به طغرای بر و کم زدهاند
منشین غافل از آیات نهانی کاین قوم
پای بر افسر دارا و سر جم زدهاند
از قوی پنجگی خیل فنا عبرت گیر
کز دلیری به زمین قامت رستم زدهاند
نقد جان در بر آمال چه مرهون داری
این گروهند که آتش به دو عالم زدهاند
عبث از برق حسد خرمن طاعات مسوز
ای بسا قطره آتش به دل یم زدهاند
پردهداران شب و روز در این کهنه وثاق
دست بر سینه بیگانه و محرم زدهاند
فرصت دمزدن از بهر بنیآدم نیست
نیستند آدمی آنان که دمی دم زدهاند
آن عرق نیست که برروی تهیدستانست
به گل سوری خود خال ز شبنم زدهاند
چه دوخنگست شب و روز پی راحت تست
زین دو نوبت که بدین اشقر و ادهم زدهاند
کس ندارد خبر از قافله ره عدم
مهر گویی به لب ناطق و ابکم زدهاند
از طمع خواری ما نیست خبر آنان را
که ز افراط طمع طعنه به آدم زدهاند
حیرتم زین همه اسباب تعلق که چرا
تهمت سوزن بر عیسی مریم زدهاند
گر قدم در ره تحقیق زنی سست مزن
آن کسانیکه قدم را زده محکم زدهاند
مانده در ماتم اسباب و عجب بیخردی
ناگهانی به درت حلقه ماتم زدهاند
زنگ بیهوشی از آینه ادراک بشوی
تا کنی درک هر آن حرف که مبهم زدهاند
ندهد فقر و غنا سود به کس قرعه مرگ
چون به نام همه از مفس و منعم زدهاند
چشم بهبود خود از مرحمت خلق بپوش
کی به زخم کسی این طایفه مرهم زدهاند
باش خاک در آنانکه به اخلاص درست
دست بر دامن بسمالله اعظم زدهاند
اسدالله علی آنکه به نامش پی فخر
سکه جاه رسولان مکرم زدهاند
به جز از ختم رسول خیل رسولان عظام
علم عزتش از خویش مقدم زدهاند
(صامتا) جایزه نظم تو بس حب علی است
دیگران چه دم از خواهش درهم زدهاند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.