خوش آن دل که دایم بلا میپسندد
می از ساغر ابتلا میپسندد
بلا با ولا چون قرین شد خدا هم
بلا را به اهل ولا میپسندد
مکشن روی درهم ز وضع گدایان
که حق دوستان را گدا میپسندد
بود مرا آن کس که چون دید دردی
ز یک درد دیگر دوا میپسندد
من از صبر و تسلیم بهتر متاعی
ندیدم که او را خدا میپسندد
رضا با رضای خدا شو که ازخود
همه بندگان را رضا میپسندد
ز انعام عام خدا بهره دارد
هر آنکس لطف و سخا میپسندد
سخی را بسوزد به آتش خداوند
سخا را ببین تا کجا میپسندد
*****
بهر قدر مقدور باشد عطا کن
که ایزد کف با عطا کن
*****
اگر زاهدی ترک روی و ریا کن
که او زهد را بیریا میپسندد
ببر زنک کین کسان را ز سینه
که آئینه را با صفا میپسندد
به عهدی که کردی بهرکس وفا کن
که حق عهد را باوفا میپسندد
که او چهره را باحیا میپسندد
دلی را که معراج فرموده نامش
ز انوار دین با ضیا میپسندد
گرت خسته در مبتلا میپسندد
به یکتا که هر نعمتی هست یکتا
به کونینش از بهر ما میپسندد
کسی را که بر ما جفا میپسندد
کسی کز جفایی بود روی گردان
جفا پس به مردم چرا میپسندد
نه خائف ز عصیان نه مغرور رحمت
قرینت به خوف و رجا میپسندد
به روشن دلی نوری از غیب (صامت)